همرنگ جماعت شدن

ساخت وبلاگ

همرنگ جماعت شدن: 4 ویژگی دارد که میتوان آن را تشخیص داد و از جمله کاستیهاي تصمیم گیري است:

1- تائید دیدگاه اکثریت توسط فرد بر اثر فشار گروه.

2- فردي که به گروه تردید دارد مهر سکوت بر لب زده اظهار نظر نمیکند.

3- گروه سکوت اعضا را به عنوان تائید اکثریت تلقی میکند.

 4-استدلال اعضا گروه مبنی بر اینکه در برابر اصول ارائه شده با مقاومت روبرو میشوند.

هر گروه با پنج مولفه میتواند در برابر پدیده همرنگ شدن صدمه پذیرباشد یا نباشد:

1- انسجام گروه

2- رفتار رهبر

3- نفوذ ناپذیري در برابرعوامل خارجی

4- فشارزمانی

5- ناتوانی دربکارگیري روشهاي گوناگون

بریدن از گروه: همان تغییر موضع اعضاي گروه است یعنی 1- روي آوردن به خطرپذیري یا 2- دور اندیشی و احتیاط راپیشه کنند.

آیا از به کار بردن عبارت «همرنگ جماعت شو ...» در سازمان ، گروه و محل کار خود احساس اعتماد به نفس میکنید؟ آیا همیشه وقتی به این فکر می­رسید که می­خواهید همرنگ جماعت باشید، کمی تردید یا ابهام به سراغتان نمی­آید؟ آیا در این مواقع ابهام و تردید، خود را پس نمی­زنید؟ ... همرنگ جماعت باش!

1-جماعت در سازمان و گروه کاری شما چه رنگی است؟ 2-شما چه رنگی هستید؟ 3-آیا همرنگ شدن یعنی رنگ خود را از دست دادن؟بیایید به جای کلمةرنگ عبارت طرز فکر را در سه سؤال بالا بکار ببریم. به این ترتیب :

1-جماعت در سازمان و گروه کاری شما چه طرز فکری دارد؟ 2-شما چه طرز فکری دارید؟ 3-آیا همفکر جماعت شدن یعنی فکر خود را از دست دادن؟

جماعت کجاست؟ آنجا که من هستم، شما هستید و سایرین هستند، شما میخواهید مثل من فکر کنید، من میخواهم مثل شما فکر کنم. حالا بگویید کدام فکر، ملاک و معیار قرار می­گیرد؟ افراد می­خواهند در سازمان و محل کار خود مثل دیگر کارکنان فکر کنند، فرهنگ جامعه نیز تشکیل شده از فکر افراد همان جامعه است. حال بگویید جامعه چگونه فکر میکند؟ دقت کنید: آیا شما پیوسته تلاش میکنید شباهت خودتان را با سایرین افزایش دهید؟ یا این که تفاوتهایتان را با دیگران حفظ و حتی برجسته میکنید؟ آیا هماهنگ بودن با دیگران شبیه آنان بودن است؟

تفاوت ما با دیگران جزء مشکلات زندگی ما نیست بلکه از مواهب زندگی است. اگر ما در اثر خطای ادراک, فکر کردهایم که برای گرفتن تأیید باید شبیه دیگران بشویم تا امنیت به دست آوریم، پس باید بپذیریم که شبیه دیگران نیز رنج ببریم! این در حالی است که ما با همدیگر متفاوت هستیم. اگر از موهبت تفاوتهای فردی استفاده کنیم، رنجهایمان نیز منحصر به فرد میشود. میپرسید چه مزیتی دارد که ما رنجهای منحصر به فرد خود داشته باشیم؟ با کمی اندیشه، حداقل به دو مزیت بسیار برجسته واقف میشویم. اول آنکه, اگر رنجهایمان به طور طبیعی متفاوت باشند، شناخت منفی ما از جامعه تعدیل میشود؛ چون رنجهایمان دستمایه یگانگی است نه دستخوش بیگانگی!

اگر رنجهای ما خاص خود ما باشد راه حلهای ویژه و منحصر به فرد خود را نیز کشف می­کنیم. درجه وابستگی ما به دیگران کاهش می­یابد. استقلال اندیشه و رفتار را تجربه و تمرین می­کنیم، آزمایش و خطای تازه را در مسیری تازه طی کرده به مقاصد متفاوت و تازه می­رسیم. به راه­حلهایی می­رسیم که به­­­طور انحصاری فقط در آگاهی شخص ما نهاده شدهاست. سّر درون ما کشف می­شود. به ابتکار و به قوه فاعله قویتری دست می­یابیم. به خلاقیت و کشف نایل می­شویم.

دقت کنید؛ اگر ما کمی شبیه همدیگر باشیم و مترادف همدیگر رفتار کنیم، اگر به جای تبدیل و انطباق با خوبیهای خاص خودمان فقط خود را شبیه خوبیهای دیگران آرایش کنیم، بسیاری از جنبه­های پنهان و مفید شخصیت ما هرگز بروز نمی­کند، پویش درونی ما محدود و مقید و ما به خواسته­های ناهماهنگی تن درخواهیم داد. در نتیجه قوای درونی ما کاهش می­یابد. وقتی با خود هماهنگ نباشیم چگونه می­توانیم با جامعه همگام شویم؟ همگام کدام جامعه؟ جامعه­ای که میخواهد مثل ما فکر کند و شبیه ما بشود؟ همینجا گسست و توقف اتفاق می­افتد! فرهنگ عمومی جامعه به رکود می­رود.

به این مثال توجه کنید، قانون عبور نور: آنجا که همه رنگهای طیف نوری خورشید به­­هم برخورد و از هم عبور نمی­کنند رنگ سیاه ایجاد میشود. آیا می­توانید این اصل را با زندگی اجتماعی خود منطبق کنید؟ اگر رنگهای مختلف اجتماع به ما برخورد کنند و هر کدام اثری در ما باقی گذارند، بدون آنکه آن آثار را تعدیل کنیم و از آن عبور کنیم، از ما یک انسان سیاه ساخته میشود، باید رنگها را از خودمان عبور دهیم، سفید شویم تا همواره ظرفیت رنگ­پذیری را در خود مهیا نگه­داریم، رنگی تازه را درک کنیم، آنرا با خود ترکیب کنیم، عبورکنیم تا دوباره سفید و ساده شویم، تا همواره سبک و یکرنگ حرکت کنیم. معنی اعتماد به نفس همین است. شما نمیتوانید اعتماد به نفس داشته باشید مگر آن که نفس خود را بشناسید و بکار برید. می گویند ایرانیها نمیتوانند کار جمعی انجام دهند و این در حالی است که اغلب مردم شعار «همرنگ جماعت شدن» را معیار عمل خود قرار میدهند. چه تضاد عجیبی!

مردمی که می­خواهند همرنگ یکدیگر باشند نمی­توانند با یکدیگر کار کنند. این درست است و علت شخصی دارد. به این مثال توجه کنید: اعضای مختلف یک ارکستر موسیقی به دلیل داشتن سازهای متفاوت میتوانند نوایی هماهنگ، مؤثر، متنوع، حجیم و پرپشت و زیبا ایجاد کنند.حال تصور کنید وضعیتی را که تمام نوازنده­ها بخواهند یک ساز داشته باشند و یک نت را بنوازند، آن وقت چه صدایی به گوش میرسد؟ وضع کنونی جامعه ما چنین است؛ افراد حتی در خلوت خود می­خواهند شبیه دیگران باشند. به عبارتی «همرنگ جماعت شدن» یک حیله روانی است برای توجیه تنبلی فکر و انفعال در عمل و کار نکردن. سازی که در دست شما قرار دارد همیشه یک شکل است اما صدایی که از آن تحریر میکنید متفاوت است. این صدا گاهی ضعیف حتی زشت و گاهی قوی و خوب و حتی بسیار زیباست، هر چه باشد این نوای شما است که به تکامل میرسد! آیا از تمام امکانات ساز خود استفاده می­برید؟ آیا با ویژگیهای خاص خود همساز میشوید؟ خود باشید تا خوب باشید.

پادزهر همرنگ جماعت شدن در سازمان چیست؟تعارض‌های سازنده (مفید): تعارض‌های سازنده به تعارض‌هایی اطلاق می‌شود که اهداف گروه و سازمان را تایید و تقویت کند، کیفیت تصمیمات را بهبود می‌بخشد و به هنگام تصمیم گیری‌های مهم، تعارض باعث می‌شود تا همه نظرها و دیدگاه‌ها مورد توجه قرار گیرند (شرمرهون ودیگران.۱۹۹۴.ص۵۹۲). در رابطه با پدیده همرنگ جماعت شدن تعارض به صورت یک پادزهر عمل می‌کند. در این رابطه تعارض به گروه اجازه نمی‌دهد که در همه موارد بگوید اقدام مقتضی معمول گردد و برای هر مساله مهمی یک راه‌حل معمولی و بیهوده ارائه کند. در این حالت پدیده تعارض اجازه نمی‌دهد که سیاست حفظ وضع موجود به اجرا درآید و در برابر آن به ستیز بر می‌خیزند، از این رو، موجب خلاقیت‌ها، نوآوری‌ها و ارائه نظرات و عقاید جدید می‌شود و گروه را وادار می‌کند که در هدف‌ها و اقدامات خود تجدید نظر کند. (ایزدی یزدان آبادی، ۱۳۷۹، ص ۲۲).باید توجه داشت که تمایز بین تعارض سازنده و مخرب به صورت استاندارد و یک خط مشخص امکان پذیر نیست، زیرا هیچ سطحی از تعارض نمی‌تواند در همه شرایط قابل قبول و یا مردود باشد، امکان دارد یک نوع یا یک حد از تعارض باعث بهبود عملکرد در یک گروه خاص شود. در عین حال همان تعارض در گروه دیگر یا در همان گروه در زمان دیگر بسیار مخرب باشد اما آنچه مسلم است تعارض در حد افراطی آن به هیچ وجه سازنده نمی‌تواند باشد. ملاک یا شاخص اصلی همانا عملکرد گروه است. از آنجا که موجودیت گروه برای تامین یک هدف یا هدف‌هایی است پس واژه سازندگی، با توجه به اثری که تعارض بر گروه دارد تعریف می‌شود.با وجود آنکه تعارض می‌تواند تاثیرات متفاوت و گاهاً متضادی نیز داشته باشد، امروزه اغلب متخصصین و اندیشمندان علوم رفتاری، تعارض را به عنوان جنبه مفید و بالقوه ای از خروجی‌های سازمان می‌دانند بر این اساس اگر تعارض به صورت شایسته‌ای خط و مشی‌گذاری، شود می‌تواند به عنوان وسیله نوآوری و تغییر درآید. تعارض طبیعتاً در سازمان امری عادی وجود خواهد داشت و آشکارا وجود تعدادی از تعارضات کنترل شده در سازمان را نیز تشویق می‌نماید و اساس این مسئله دراین دیدگاه نهفته است که وجود تعداد محدود و قابل کنترلی از تعارضات برای ازبین‌بردن رکود و خارج نمودن سازمان از حالت انجماد و دور‌نمودن از نزدیک‌بینی در امر تصمیم‌گیری لازم و ضروری است(رابینز، ۱۹۴۳،ص۲۶۷)البته توجه به این موضوع مهم است که دیدگاه تک‌تک اعضای گروه مبتنی بر خوب یا بد بودن تعارض نمی تواند نظری قابل قبول باشد. امکان دارد یک عضو گروه، کار یا اقدامی را ویرانگر بپندارد ولی از دیدگاه گروه اگر آن کار موجب تقویت و تایید هدف‌های گروه شود، کاری سازنده است.

همرنگی با جماعت:

حتما تاکنون این ضرب المثل را شنیده اید: " خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو". اما به راستی همرنگی چیست؟ چرا به وجود می آید؟ و آیا خصیصه ای پسندیده است یا نکوهیده؟

تعریف همرنگی:

"همرنگی" را می توان تغییر در رفتار یا عقاید شخص در نتیجه اعمال فشار واقعی یا خیالی از طرف فردی دیگر یا گروهی از مردم تعریف کرد. انسان همواره در بین ارزش های مربوط به فردیت و ارزش های مربوط به همرنگی با جماعت در حالتی پر از تنش به سر می برد.

حال این سوال به وجود می­آید آیا همرنگی با جماعت ویژگی پسندیده است یا نکوهیده؟

در ساده ترین مفهوم، این سوال غیر موجه می نماید. اما کلمات، دارای مفاهیم ارزشیابی کننده­اند. اغلب، اشتهار شخص به فرد گرایی یا ناهمرنگی او را به عنوان «فردی پسندیده» معرفی می کند. برعکس، همرنگی همچون «بی کفایتی» تلقی می شود. اما می توان کلمات مترادفی به کار برد که معانی و تصورات متفاوتی به ذهن متبادر کنند. به جای «فردگرا» یا «ناهمرنگ» می توان کلمه «منحرف» را به کار برد و به جای «همرنگ» می توان «بازیگر گروهی» را قرار داد.

اگر مساله را دقیق تر مورد مطالعه قرار دهیم پی خواهیم برد که در احساس اجتماع ما نسبت به همرنگی (بازیگر گروهی) و ناهمرنگی (انحراف) نوعی ناهماهنگی به چشم می خورد. افراد ناهمرنگ ممکن است مدت ها بعد مورد تمجید و تحسین مورخان قرار بگیرند و در فیلم و ادبیات به صورت نماد درآیند، اما معمولا به هنگام اعمال ناهمرنگی، کسانی که خلاف خواسته ی آنها عمل شده است به آنان احترام نمی گذارند. موقعیت هایی وجود دارد که در آنها همرنگی، بسیار مطلوب و ناهمرنگی، مصیبتی مطلق است. مثلا فرض کنید من ناگهان تصمیم بگیرم که دیگر از همرنگ بودن خسته شده ام. پس با عجله سوار بر اتومبیل خود بشوم و در سمت چپ جاده شروع به رانندگی کنم تا بدین وسیله فردگرایی شدید خود را نمایش دهم.  این عمل ابداًً" روشی سازگارانه برای نشان دادن فردگرایی شدید نیست؛ و نسبت به شما هم عادلانه نیست، چه ممکن است برحسب اتفاق، شما بنابر عادت همیشگی خود، در همان سمت خیابان به سمت من در حرکت باشید.

از سوی دیگر، همرنگی همیشه سازگارانه و نا همرنگی همیشه ناسازگارانه نیست. موقعیت های اجتناب ناپذیری وجود دارد که همرنگی در آنها مصیبت بار و اسفناک است. افزون بر آن، امکان دارد حتی تصمیم گیرندگان آگاه و پخته نیز در دام انواع ویژه ای از فشارهای همرنگی که در تصمیم گیری گروهی وجود دارد، گرفتار شوند.

گروه های نسبتا منسجم و به هم پیوسته ای که دیدگاه های مخالف، در آنها جایی ندارد، هنگامی که برای تصمیم گیری فراخوانده می شوند در دام چیزی می غلتند که آن را «گروه اندیشی» می نامد. در گروه اندیشی « اعضای یک گروه به هم پیوسته، هنگامی که چنان تحت سطله ی توافق جویی قرار می گیرند که ارزیابی واقع بینانه ی راه حل های دیگر را نفی می کنند، به شیوه ی تفکر گروه اندیشی دچار شده اند». گروه هایی که در این راهبرد ناسازگارانه ی تصمیم گیری درگیر می شوند، نوعا خود را آسیب ناپذیر می پندارند و از فرط خوش بینی، گویی نابینا می شوند. هرگاه گروه پذیرای اختلاف عقیده نباشد، این خوش بینی تداوم پیدا می کند؛ اعضای منفرد گروه در برابر فشار برای همرنگی، نسبت به اختلاف نظر های خود دچار تردید می شوند؛ و از اظهار نظرهای مخالف خودداری می کنند. توافق طلبی آنقدر مهم است که برخی از اعضای گروه به صورت «ذهن بان» در می آیند، یعنی کسانی که از ورود اطلاعات دردسرآور جلوگیری می کنند.

دلایل همرنگی:

1- درست بودن اعمال و افکار. قضاوت متفق اکثریت ممکن است ما را متقاعد سازد که قضاوت اولیه مان اشتباه بوده است.

۲- داشتن روابط دوستانه با مردم از طریق رفتار مطابق با انتظار آنها. ممکن است مایل باشیم از تنبیه گروه (از قبیل طرد شدن و مورد ریشخند و تمسخر قرار گرفتن) احتراز جوییم یا از آن پاداشی (از قبیل دوستی و مقبولیت) کسب کنیم.

۳- تعیین واقعیت امور در یک واقعیت مبهم. بسیاری از مواقع به این دلیل با دیگران همرنگی می کنیم که رفتار آنان تنها راهنمای ما برای عمل مناسب است.

طبق نظر لئون فستینگر هنگامی که واقعیت مادی و فیزیکی به طور فزاینده ای نامعین و مبهم می شود، مردم اتکای بیشتری به «واقعیت اجتماعی» پیدا می کنند، و به احتمال قوی، با آنچه که دیگران انجام می دهند همرنگی می کنند. به این دلیل که رفتار گروه، اطلاعات ارزشمندی در مورد توقعات دیگران از آنها در اختیارشان می گذارد، اطلاعاتی حاکی از اینکه مردم معمولا در موقعیتی معین چه می کنند.

بسیاری از مردم بر این باورند که خود آنها اساساٌ" با آرزوی صحت فکر و عمل برانگیخته می شوند، در صورتی که دیگر افراد، اساسا از طریق مقبول بودن در نظر سایر مردم، برانگیخته می شوند. بدین معنا که، می دانیم دیگران همرنگی می کنند، لیکن میزان دنباله روی خود را از گروه کمتر برآورد می کنیم.

عواملی که سبب افزایش و کاهش همرنگی می شود:

۱- اتفاق اکثریت: اگر اتفاق نظر اکثریت با پاسخ ناهمسانی شکسته شود، قدرت گروه به گونه ای جدی کاهش می یابد.

یک عضو مخالف، تاثیر نیرومندی بر رهایی از نفوذ اکثریت دارد. هرچند، اگر اتفاق نظر وجود داشته باشد اکثریت گروه برای به حداکثر رساندن همرنگی، به افراد زیادی نیاز ندارد. در واقع تمایل شخص به همرنگی در مقابل فشار گروهی، هنگامی که اکثریت هم رای تنها مرکب از سه نفر هستند، به اندازه ی موقعی است که اکثریت هم رای، مرکب از شانزده نفرند.

۲- وادار ساختن فرد به متعهد بودن به قضاوت اولیه خویش: این روش میتواند همرنگی در اثر فشار گروهی را کاهش دهد. خود را به عنوان داور بازی فوتبال تصور کنید که در جریان بازی، بازیکنی را از زمین بیرون کرده اید. پس از اتمام بازی، سه داور دیگر نزد شما می آیند و هر یک می گوید که به نظر او نباید بازیکن را اخراج می کردید. چقدر احتمال دارد که قضاوت خود را در مورد آن بازیکن تغییر دهید؟ زمانیک که افراد پیش از شنیدن قصاوت دیگر داوران، خود را "علنا" به قضاوتی متعهد کنند، همرنگی بسیار کاهش می یابد.

3- نوع شخصیت فرد: افرادی که عزت نفس کمتری دارند، خیلی بیشتر به فشار گروه تن در می دهند تا آنهایی که عزت نفس بیشتری دارند. البته عزت نفس وابسته به یک تکلیف ویژه را می توان در موقعیتی خاص تغییر داد.

همچنین اگر فردی اعتقاد داشته باشد که برای وظیفه ی مورد نظر استعداد و قابلیت ندارد، تمایل او به همرنگی افزایش می یابد.

4- فرهنگ: در مورد همرنگی تفاوت های فرهنگی چندی نیز وجود دارند. همرنگی در جوامع جمع گرا (مثل نروژ، چین و ژاپن) ، از جوامع فردگرا (مثل ایلات متحده و فرانسه) بیشتر است.

5- جنسیت: عامل تاثیر گذار دیگر در همرنگی جنسیت است. به نظر می رسد یک تفاوت جنسی کوچک، ولی پایدار وجود دارد، بدین ترتیب که زنان، بیش از مردان همرنگی نشان می دهند.

۶- ترکیب گروه: همرنگی به ترکیب گروهی که اعمال فشار می کند نیز مرتبط است. گروهی در ایجاد همرنگی موفق تر است که ۱- متشکل از افراد متخصص باشد،۲- اعضای گروه (تک تک یا دسته جمعی) برای فرد مهم باشند، یا ۳- اعضای گروه (تک تک یا دسته جمعی) به نحوی با فرد قابل مقایسه باشند.

۷- موقعیت در گروه: تخلف از هنجارهای گروه برای فردی که از موقعیت مستحکمی در گروه برخوردار است، آسان تر است.

عوامل مربوط به همرنگی، علی رغم اینکه منبع اعمال نفوذ، یک فرد باشد یا یک گروه، با هم مشابهند. بدینسان، احتمال بیشتری می رود که با رفتار یا عقیده ی فردی همرنگی کنیم که مشابه ماست یا برای ما مهم است، یا به نظر می رسد که به لحاظ تخصص یا اقتدار، در موقعیت خاصی قرار دارد.

انواع همرنگی (انواع پاسخ به نفوذ اجتماعی)

۱- متابعت: اصطلاح متابعت به بهترین وجه، رفتار فردی را توصیف می کند که به منظور کسب پاداش یا اجتناب از تنبیه، برانگیخته شده باشد. معمولا این رفتار تا هنگامی دوام می آورد که وعده ی پاداش یا تهدید تنبیه موجود باشد.

 

متابعت ناپایدارترین سطح نفوذ اجتماعی است و کمترین تاثیر را در رفتار فرد دارد. متابعت کننده از جبری که شرایط خاص ایجاد می کند، آگاه است و می تواند در غیاب این شرایط، رفتار خود را به آسانی تغییر دهد.

البته، شرایطی وجود دارند که می توانند پایداری رفتار مبتنی بر متابعت را افزایش دهند. مثل زمانی که فرد درباره ی اعمال یا پیامدهای اعمالش چیزی کشف کند که ادامه ی آن رفتار را، حتی متعاقب از بین رفتن دلیل متابعت اولیه، ارزشمند سازد. این پدیده به دستاورد ثانوی موسوم است. بنابراین متابعت، با اینکه به خودی خود رفتاری پایدار به وجود نمی آورد، ممکن است زمینه را برای رویدادهایی که به ایجاد اثرهای استوارتر بر رفتار منجر می شوند، فراهم کند.

در متابعت، جزء مهم، قدرت است. اطاعت و فرمانبرداری به عنوان نوعی متابعت تقسیم بندی می شود. درصد بسیار زیادی از مردم، در فرمانبرداری از صاحبان اقتدار، سبب درد و رنج دیگران می شوند.

بنابراین، اگرچه اعمال ناشی از متابعت به طور کلی گذرا و ناپایدارند، اما، این مساله به معنای بی اهمیت بودن چنین رفتارهایی نیست. رفتار ناپایدار ممکن است خیلی هم مهم باشد.

۲- همانندسازی: همانندسازی، پاسخ به نفوذ اجتماعی مبتنی بر آرزوهای شخص برای همانند شدن با شخصیت صاحب نفوذ است. اگر فرد، شخص یا گروهی را پسندیده و جالب بیابد، این تمایل در او پدید می آید که نفوذ آن شخص یا گروه را بپذیرد و ارزش ها و نگرش های خود را با ارزش ها و نگرش های آن شخص یا آن گروه هماهنگ سازد. این عمل به خاطر کسب پاداش یا اجتناب از تنبیه نیست، بلکه برای این است که همانند آن شخص بشود. بخش مهم در همانند سازی، جاذبه و کشش است.

۳- درونی کردن: درونی کردن یک ارزش یا یک اعتقاد، عمیق ترین و پایدارترین پاسخ به نفوذ اجتماعی است. انگیزه ی درونی کردن یک اعتفاد خاص، مبتنی بر این تمایل است که می خواهیم رفتار و افکارمان درست و صحیح باشد. جزء مهم در درونی کردن، قابل قبول بودن شخص است که اطلاعات را فراهم می کند.

درونی کردن به این دلیل پایدارترین پاسخ به نفوذ اجتماعی است که مبتنی بر انگیزه شخص برای صحیح بودن است و این انگیزه، نیرویی قوی و همیشگی است که همچون متابعت، به نظارت مداوم عاملان پاداش یا تنبیه بستگی ندارد یا همچون همانند سازی، منوط به احترام مداوم برای شخص یا گروه دیگر نیست.

درونی کردن با انعطاف پذیری بیشتری در رفتار، همراه است.

 این تقسیم بندی سه گانه ی متابعت، همانندسازی، و درونی کردن مفید ومناسب است، در عین حال مانند اغلب طبقه بندی ها، کامل و بی نقص نیست. مواقعی پیش می آید که این سه پاسخ با هم تداخل پیدا می کنند.

وبلاگ شخصی حمیدرضا معزز ...
ما را در سایت وبلاگ شخصی حمیدرضا معزز دنبال می کنید

برچسب : همرنگ جماعت شدن,همرنگ جماعت شدن به چه قیمتی,همرنگ جماعت شدن به انگلیسی,همرنگ جماعت شدن گروه,همرنگ جماعت شدنت رسوایی است,چقدر سخت است همرنگ جماعت شدن,عکس همرنگ جماعت شدن,پدیده همرنگ جماعت شدن,اس ام اس همرنگ جماعت شدن, نویسنده : h-moazeza بازدید : 404 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 13:51